انتظار
|
||||||||||
سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : reza وقتی که دنیا دود شد شاید فراموشت کنم کاشانه ام نابـــــود شد شاید فراموشت کنم آسان ز دستم داده ای باشد به این هم راضیم وقتی که اشکم رود شد شاید فراموشت کنم هرگز ز دستت این چنین سیلی به احساسم نخورد باشد بزن بدتر بزن اما به دســـــــــتانت قسم وقتی که تارم پود شد شاید فراموشت کنم سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : reza اگر قرار بود تو دنيا جاي چيزي باشم یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : reza قطاری بسوی خدا می رفت و همه مردم سوار شدند اما وقتی به بهشت رسیدند ، همه پیاده شدند و فراموش کردند که مقصد خدا بود نه بهشت ! یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : reza
دوستت دارم چون که یاری ام میکنی تا از این سیلاب زندگی به راحتی عبور کنم و خودم را در دشت آرزوهایم همراه با تو ببینم دوستت دارم چون با اطمینان و اعتماد کلید قلبت را به من دادی دوستت دارم بیشتر از آنچه که تصور می کنی دوستت دارم چون دوستت دارم چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : reza تنم به لرزه می افتد ؛ سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : reza خواستن توانستن نيست.شنيدي ميگن خواستن توانستن است؟ باور نكن اشتباهي گفتن بايد ميگفتن خواستن توانستن نيست. به خودت نگاه كن ببين به چيزايي كه ميخواي تونستي برسي؟ براي من كه اينجوري بوده. آخه خواستم بهت بگم دوستت دارم اما نتونستم. خواستم تو فقط مال من باشي اما نتونستم ونشد. خواستم فراموشت كنم امانتونستم. خواستم ازت متنفر بشم اما نتونستم. حالا ديدي خواستن توانستن نيست. سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : reza کاش...کاش کنارم بودی... کاش میان منو تو این همه فاصله نبود. کاش گرفتن دستهایت برایم رویا نبود. کاش این همه دوری بین ما جایی نداشت. کاش نبایدمنت لحظه هارا در انتظارت بکشم. کاش هروقت دلم میگرفت میتوانستم سرم رابر روی شانه هایت بگذارم. کاش شیرین فرهادرا،لیلی مجنون را....تنها نمیگذاشت که حالا تمام این کاش ها شود آرزو ی دل عشاق
سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : reza
در سکوت دادگاه سرنوشت عشق بر ما حکم سنگینی نوشت گفته شد دلداده ها از هم جدا وای بر این حکم و قانون زشت دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : reza
امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود دلش آغوش گرم میخواهد دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : reza وقتی که خوابی نیمه شب، تو را نگاه میکنم
درباره وبلاگ
![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ
![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]() ![]() ![]() ![]()
|
||||||||||
![]() |