لزومی ندارد من همانی باشم که فکر میکنی
من همانی هستم که تو فکرش را هم نمی کنی...
سیاهی زیر چشمهایم را دوست دارم ...
جای پای رفتن توست!
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده....نبوس ! نمک گیر میشوی ...
خوابیده بودم کابوس میدیدم ، از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم..
افــســوس....
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم ...!!.
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390 | 17:30 | نویسنده : reza |