باز با من سخن از عشق بگو
ای سرا پا همه خوبی و وفا
به خدا محتاجم من
چو ماهی که ز دریا دور است
و شن گرم کنار ساحل پیکرش را گور است ...
من تو را موج امید و وفا میخواهم
تو به من نزدیکی مثل خورشید به گل مثل تصویر به آب
مثل آواز قدم های دو همراه به پل
من تو را چون عطش کوه به یک جرعه طنین می خواهم
من تورا مست و رها، همچو یک تکه ی ابر، مثل ذرات هوا می خواهم
من تو را ای نابترین شعر زمان، من تو را ای روشنگر جان
از سرا پرده ی دل تا نهان خانه ی جان می خواهم
باز با من سخن از عشق بگو.
نظرات شما عزیزان:
خــدایــــا عشق ببـــــار...
گُویــــا انســــانهــــا تشنــه تــر از زمیننـــد....
تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1391 | 17:30 | نویسنده : reza |